پنجره های مرده…صورتهای غمگین…بدون عشق…نا امیدی…سوگ
هرآنچه است دلمردگیست.و اما در این میان کور سوی امیدیست…باشد که
در آنجا من و معشوقه ام باشیم…معشوقه ای نه مادی…کسی که در خیالم با او
خوشم،زندگی میکنم،نفس میکشم،میمیرم،میمیریم،و چراغ پنجره ی نارنجی مان
هیچگاه خاموش نخواهد شد،هرچند مرده باشیم.
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
~ توسط صابر در آگوست 31, 2010.
نوشته شده در خودنویس, عکس
برچسبها: 18-200, 7D, canon, Sorrow, مفهومی, پنجره نارنجی, Windows, تهران, زندگی, سال89, شب, عکس
ممنون ام
ساسان فهیمی said this on سپتامبر 1, 2010 در 9:22 ب.ظ. |
خواهش میکنم.
صابر said this on سپتامبر 2, 2010 در 1:45 ب.ظ. |
پنجره ها باز است رو به باران من ولي دلم گرفته
سعيد said this on سپتامبر 10, 2010 در 11:00 ب.ظ. |
مرسی از این احساس زیبا
صابر said this on سپتامبر 12, 2010 در 5:37 ب.ظ. |